سؤال :
احساس می کنم افسرده هستم؛ می خواهم تعريف، علائم، عوامل و راهكارهاي درمان بيماري افسردگي در روانشناسي معاصر و اسلام را بدانم؟
جواب :
با سلام و سپاس از اينكه مركز ما را براي راهنمايي و پاسخگويي برگزيده ايد. پرسشگر محترم مشكلتان را كاملاً درك ميكنم و بدانيد شما در اين مسئله تنها نيستيد. گاهي بيحالي، بيحوصلگي، غمگيني، انرژي كافي نداشتن، هجوم افكار منفي و نااميد كننده، پوچ ديدن تعاملات دنيايي، نخنديدن و... سراغ خیلی از افراد ميآيد. انگار با سوزن انسان را پنچر كردهاند و حتي از وجود خودش هم خسته شده و خود را انساني بدبخت، گناهكار و بيمصرف ميداند و فقط خلوت و سكوت كمي به انسان آرامش ميدهد. قبل از هرچيز لازم ميدانم درباره افسردگي با هم بيشتر صحبت كنيم تا آگاهانه به اين مسئله نگاه بياندازيد و با مطالعه مطالب زير سعي كنيد متوجه شويد در كدام قسمت پازل اين مشكل قرار داريد. پس : *** الف) تعريف : بايد يك تعريفي از افسردگي ارائه نماييم تا مرز بين افسردگي كه يكي از اختلالات رواني محسوب ميشود و ساير بيحوصلگيها و بيحاليهاي عادي مشخص شود، دليل مشخص شدن اين مرزبندي بخاطر اينست كه گاهي اوقات اشخاص به محض مشاهدهي يك بيحوصلگي ساده و يا يك بيرغبتي پيش پا افتاده سريعاً به خود برچسب «افسرده» ميزنند و با توجه به اينكه تلقين نقش بسيار زيادي در ايجاد، تثبيت و افزايش بيماري دارد، لاجرم بسوي اختلال افسردگي پيش ميروند. تعريف افسردگي: افسردگي يكي از اختلالات رواني است كه موجب كاهش شديد فعاليتهاي فرد شده و او انگيزهي انجام بسياري از كارها را از دست ميدهد. انرژي رواني شخص افسرده كاهش محسوسي پيدا كرده و تمركز حواس وي نيز افت زيادي ميكند، و انگيزهاي به استفاده از مهارتهاي مختلف زندگي كه قبلاً كسب كرده بوده نشان نميدهد. چنين فردي گاهي پرخاشگر و گاهي نااميد است، احساس گناه در او بسيار قوي است، بازتاب اجتماعي افسردگي اينست كه فرد افسرده نه تنها خود از پيگيري اهدافش در زندگي باز ميماند بلكه باعث كاهش بازدهي در فعاليتهاي اجتماعي و توليدي ميشود. اين اختلال در قالب مجموعهاي از علائم و نشانهها ظاهر ميشود (نه اينكه با ديدن يك نشانه حكم به افسردگي شخص شود)، كه بر اساس كميت و كيفيت و مدت وشدت، بايد جايگاه اين بيماري را تشخيص داد. *** ب) علايم و نشانههاي افسردگي: افسردگي از فردي به فرد ديگر متفاوت است، اما علائم و نشانه هاي مشتركي وجود دارند. بسيار مهم است كه بخاطر داشته باشيد هر يك از اين علائم ممكن است در يك فرد معمولي در طول زندگي پيش آيد، اما هر چه اين علائم در فرد بيشتر و از نظر شدت شديدتر و از نظر مدت مزمنتر باشد احتمال اينكه شخص دچار افسردگي شده باشد، بيشتر است. موارد زير از نشانه ها و علائم معمول افسردگي هستند: 1- احساس درماندگي و نااميدي: فرد ديدگاهي تاريك به آينده خواهد دارد و احساس ميكند هيچ چيز هيچگاه درست نخواهد شد. هيچ كاري نيست كه انجام دهد تا موقعيتش را بهبود بخشد. دنيا و تعاملات دنيوي را پوچ ميداند. و مدام فكر خودكشي و نقشه خودكشي را در ذهن خود مرور ميكند. 2- از دست دادن علاقه به فعاليت هاي روزانه: سرگرميهاي سابق، گذشتهها، فعاليتهاي اجتماعي، يا حتي رابطه جنسي برايش جالب نخواهد بود. فرد علاقهاش را به لذتها و علاقهمنديهاي گذشته از دست ميدهد. 3- تغييرات اشتها و وزن: تغييرات شديد وزن و اشتها در بيمار بروز ميكند. تغيير (يا كاهش وزن و يا افزايش وزن)بيش از 5 درصد در وزن بدن در هر ماه از اين علائم است. 4-اختلال خواب: بيخوابي، بهخصوص بيدار شدن در ساعات اوليه صبح، يا خواب بيش از حد ميتوانند از اين علائم باشند. در نوار مغزي كه از بيماران افسرده گرفتهاند؛ مشخص شده كه آنها دورهي نهفتگي خوابشان طولاني شده و نيز مراحل بدون حركات سريع چشم كاهش يافته. 5- زودرنج شدن و تند خويي: فرد احساس آشفتگي و بيقراري ميكند و لحظهاي نميتواند آرام بگيرد. محدوده آرامش فرد آنقدر كم ميشود كه هر كسي ميتواند او را تحريك كند و به راحتي از كوره در ميرود. 6- احساس كمبود انرژي: احساس خستگي، سستي دارد و احساس ميكند بدن او تخليه شده است. شخص افسرده گاه احساس ميكند بدنش سنگين شده است و حتي كارهاي بسيار ساده را نميتواند انجام دهد يا انجام اين كارها برايش بسيار زمان بر است. 7- بيزاري از خود: فرد افسرده احساس گناه و بيارزشي شديدي دارد. فرد براي اشتباهاتي كه مرتكب ميشود خود را به شدت سرزنش ميكند. 8-مشكل تمركز: زياد ديده شده كه افراد افسرده در تمركز، تصميم گيري، يا به خاطر آوردن چيزها دچار كندي ميشوند. 9- دردها و ناراحتيهايي كه نميتوان براي آنها توضيح خاصي پيدا كرد: مانند سر درد، پشت درد، دردهاي عضلاني و شكم درد بسيار شكايت مي كنند. 10- افكارمنفي، وقتي افراد افسرده ميشوند اغلب نسبت به خود و دنياي اطرافشان افكار منفي دارند معمولا اين افكار از نظر فرد كاملا درست بنظر ميرسند و فرد تصور ميكند كه هيچ راهي براي تغيير امور وجود ندارد. مطالعات نشان مي دهند كه وقتي حالت افسردگي در افراد از ميان ميرود آنها بار ديگر به همه چيز با ديدي مثبت نگاه ميكنند. افكار منفي بر احساسات افراد تاثير ميگذارند؛ اين افكار مربوط به الف) خود ب) دنيا و ج) آينده ميباشد ، بهطوريكه فرد : - خودش را بيارزش، ناتوان، داراي اشكالات و عيبهاي زياد يا ذاتي يا اكتسابي ميدانند (مقصٌر، گناهكار، بيمصرف، و غير قابل دوست داشتن با كاهش شديد عزت و اعتماد به نفس) - دنيا را خطرناك، قهار، غيرقابل پيش بيني وبدون هيچ لطف و زيبايي و هيجان و پر از موقعيت براي شكست و صدمه خوردن و مردم را منتقد، طاقت فرسا، بيتوجه، غيرقابل اعتماد وظالم ميپندارد. - آينده را شبيه وضع حاضر و حتي با مشقٌت و سختي بيشتر، نااميدي بيشتر و شكست بيشتر ميبيند. *** ج) عوامل ايجاد و تشديد افسردگي: 1- محيطهاي خطرناك مانند: آلودگي آب و هوا. 2- محيطهاي آشفته مانند: خشونت در خانه و محله و كار. 3-فروخوردن خشم و عدم تخليه مناسب ناراحتيهاي دروني. 4- ضربههاي روحي شديد در كودكي و يا بزرگسالي مانند: درگذشت همسر، فرزند، والدين و دوستان. 5- از دست دادن حمايتهاي اجتماعي در پي طلاق، دوري از دوستان، قطع رابطه، از دست دادن شغل و تجرد. 6- شرايط ناسالم اجتماعي و خانوادگي مانند: فقر، بيخانماني و خشونت در جامعه و زندگي در خانوادهاي گسسته. براساس بررسيها، افسردگي در افراد مجرد و به ويژه در افرادي كه با طلاق از هم جدا شدهاند و خانوادههاي گسسته، شيوع بيشتري دارد. 7- بيماريهاي سخت مانند: سرطان، ديابت و ايدز. 8- شكست و ناكاميها - تجارب ناخوشايند مانند بيكاري، اخراج از كار، طرد شدن از طرف دوستان و... و حتي گاهي تجربهاي تازه مثل تغيير شغل و يا محله باعث ايجاد افسردگي ميشود . 9- تغييرات هورموني - اختلال در تعادل انتقال دهندههاي عصبي همچون سروتونين، دوپامين، مونو آمين و استيل كولين . 10- در اثر مصرف برخي داروها مانند: داروهاي خواب آور، ضد بارداري و فشار خون. 11- استفاده از الكل، مواد مخدر و ديگر مواد محرك. 12- تغذيه نامناسب مانند كمبود ويتامين B1 و يا مصرف زياد مواد قندي و كافئيندار. 13- ضعف شخصيت، اعتماد بنفس پايين، بدبيني و وابستگي . 14- استرس زياد و قرار گرفتن در شرايط تنبيه مستمر كه فرد احساس درماندگي كند. شواهد پژوهشي فراواني موجود است كه افرادي كه از تنشهاي بيشتري در زندگي خود رنج ميبرند، بيشتر افسرده ميشوند؛ بهويژه اگر از تدابير مقابلهاي مناسب استفاده نكنند. 15- الگوي تفكرات منفي نسبت به خود، ديگران و آينده. 16- عدم تحرك بدني و نداشتن تفريح و سرگرمي و رفتارهاي پاداش دهنده . 17- انزوا و گوشه گيري و نداشتن مهارت ابراز وجود. 18- وراثت و شيوع 30 درصدي افسردگي در خانوادههايي كه پدر و يا مادر افسرده دارند بيشتر است. *** د) راهكارهاي مقابله با افسردگي: بامي به كنار جوي ميبايد بود وز غصه كناره جوي ميبايد بود اين مدت عمر ما چون گل ده روز است خندان لب و تازه روي ميبايد بود 1- نگران نباش: دانشمندان روانشناسي، افسردگي را سرماخوردگي بيماريهاي رواني نام گذاري نمودهاند. و همة ما گاهي غمگيني، دل مردگي و كسالت روحي را در زندگي تجربه ميكنيم و شايد يكي از رموز نهفته در نظام آفرينش، براي بهرهمندي و لذّت بردن بيشتر از لحظات زندگي، همين تجربههاي ناخوشايند و كسالتهاي روحي باشد. همانطور كه بيماري، امري ناخوشايند براي تمام انسانهاست، امّا براي پي بردن به ارزش سلامتي و استفادة لذتبخش از تندرستي و قدرداني و سپاسگزاري از آفرينندة همه زيباييها، تذكر بسيار مهمي براي انسان است. بنابراين، بيماري و كسالت نيز يك نعمت است و اگر نگاه ما به زندگي و حوادث آن اين گونه باشد، به طور كلي، همه چيز عوض خواهد شد و فشارهاي روحي و افسردگي ها، تبديل به نشاط و شادابي مي شوند. 2- افكار خود را بشناسيد و تغيير دهيد: يكي از درمانهاي بسيار موثر و ثابت شده در درمان افسردگي، شناخت درماني است. يعني افكار منفي و تفسيرهاي غير واقعي از حوادث اطراف باعث ايجاد و افزايش افسردگي و احساس غمگيني در انسان ميشوند. و اين برداشتها و تفسيرها از رويدادها و حوادث دخالتي تام در ايجاد افسردگي دارند. پس كاوش در افكار منفي شخص افسرده و كشف خطاهاي شناختي او و جايگزين ساختن آنها با شناختهاي سالم روش اين درمان است. هر احساس منفي ناشي از فكر منفي بخصوصي است، روانشناسان اغلب افكاري كه حال بد را براي ما به ارمغان مي آورند را در ده دسته عمده گرد آوري كرده اند كه عبارتند از: - خطاي اول، تفكر همه يا هيچ: در اين نوع افكار قانون همه يا هيچ حاكم است . فرد يك رفتار، فكر، موفقيت ، پديده يا موضوع را كلاً سفيد يا سياه ميبيند. هر چيز كمتر از كامل، شكست بيچون و چراست. عدم قناعت به مقدار و يا بخشي از يك كار، يك فعاليت و يا يك امتياز، آنها را از مزاياي آن امر محروم ميكند. بهطور مثال عدهاي اين نوع تفكر را دارند كه يا بايد فلان ماشين را داشته باشند يا اصلاً هيچ ماشيني را نميخواهند. اين نوع تفكر در بسياري از قسمتهاي زندگي ديده مي شود. در مثال ديگر خانمي كه رژيم لاغري گرفته بود، پس از خوردن يك قاشق بستني گفت: «برنامه لاغري من دود شد و به هوا رفت». با اين طرز تلقي به قدري ناراحت شد كه يك ظرف بزرگ بستني را تا به آخر نوش جان كرد. - خطاي دوم، تعميم مبالغه آميز: افرادي كه اين نوع خطا را در افكار دارند حقايق زندگي را پررنگتر از مقدار واقعي آن ميبينند. شدت و مقدار واقعي خيلي كمتر از مقدار و شدتي است كه در ذهن فرد قرار دارد. فردي كه دچار اين خطاي شناختي است، هر حادثه منفي و از جمله يك ناكامي شغلي را شكستي تمام عيار و تمام نشدني تلقي ميكند و آن را با كلماتي چون هرگز و هميشه توصيف ميكند. فروشنده دوره گرد افسردهاي كه فروش خوبي نداشته و در حال رانندگي پرندهاي به شيشه اتومبيلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرندهها هميشه به شيشه اتومبيل من ميخورند. شايد بتوان اين طور بيان كرد كه اين افراد به دليل مبالغه در بخشي از افكار، نميتوانند جوانب مثبت زندگي را ببينند. شايد در مثال ذكر شده بتوان اين طور بيان كرد كه اين فروشنده دوره گرد از خيلي تواناييهاي خود، غافل است و اين كه او ماشيني دارد كه خيلي از فروشندگان ديگر ندارند . - خطاي سوم، فيلتر ذهني: افرادي كه داراي اين نوع افكار هستند تحت تاثير يك حادثه منفي همه واقعيت را تار ميبينند. به جزيي از يك حادثه منفي توجه ميكنند و بقيه را فراموش ميكنند.عدم توانايي در ديدن بخشهاي مهمتر اين حوادث، عاملي است كه ذهن ما را درگير ميكند. شبيه چكيدن يك قطره جوهر كه بشكه آبي را كدر مي كند. به مثالي توجه كنيد: به خاطر طرز برخورد شايسته خود با همكاران اداره، از طرف رئيس اداره تشويق ميشويد، اما در اين ميان و در حين دريافت جايزه يكي از همكاران كلمهاي نه چندان جدي در مقام انتقاد به شما ميگويد. روزهاي طولاني در حالي كه همه گفتههاي مثبت و مراسم با ارزش تشويق را فراموش ميكنيد، تحت تاثير اين انتقاد بسيار جزئي يك همكار، رنج ميبريد. - خطاي چهارم، بيتوجهي به امر مثبت: افرادي كه داراي اين نوع تفكر غير منطقي هستند، توجه زياد و با ارزشي به جنبههاي مثبت زندگي خود ندارند و هميشه نكات مثبت را براي خود بياهميت جلوه ميدهند. با بيارزش شمردن تجربههاي مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. كارهاي خوب خود را بياهميت ميخوانند، معتقدند كه هر كسي ميتواند اين كار را انجام دهد. بيتوجهي به امر مثبت شادي زندگي را ميگيرد و شما را به احساس ناشايسته بودن سوق ميدهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاري با تيزهوشي موفق به شناسايي يكي از سه سارقي شده بود كه در هفته قبل از يكي از مغازههاي اين ساختمان دزدي كرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدرداني از نگهبان كه بعد از چند روز موفق به كشف اين گره شده بود از نگهبان خواست كه يكي از روزهاي هفته زماني را مشخص كند كه در جلسهاي با حضور افراد و مالكين ساختمان از زحمات وي قدرداني شود. نگهبان امروز و فردا كرده و يكسره ميگفت كار مهمي نكردهام و از تعيين وقت سرباز ميزد. - خطاي پنجم، نتيجهگيري شتابزده: بيآنكه زمينه محكمي وجود داشته باشد نتيجهگيري شتابزده ميكنيد. و يا دست به ذهن خواني ميزنند: بدون بررسي كافي نتيجه ميگيريد كه كسي در مورد شما منفي فكر ميكند. پيشگويي: پيش بيني ميكنيد كه اوضاع بر خلاف ميل شما در جريان خواهد بود. بدون هر گونه بررسي ميگوييد« آبرويم خواهد رفت، از عهده انجام اين كار برنخواهم آمد». و اگر افسرده باشيد ممكن است به خود بگوييد «هرگز بهبود نخواهم يافت». - خطاي ششم، درشت نمايي: از يك سو درباره اهميت مسايل و شدت اشتباهات خود مبالغه ميكند و از سوي ديگر، اهميت جنبههاي مثبت زندگي را كمتر از آنچه هست برآورد ميكند. به دليل اعتماد به نفس پايين، اين افراد چون خود را نسبت به ديگران دستكم ميگيرند، در صورت انجام كاري خطا، اين اشتباه خود را خيلي پررنگتر از حد و حدود واقعي آن اشتباه ميبيند. به طور مثال شخصي دوست قديمي خود را ميبيند و به او سلام ميگويد، دوست قديمي مانند هميشه سلام او را به گرمي جواب نميدهد. او از اين مسئله ناراحت ميشود و اين واقعه را براي خود فاجعه تلقي ميكند. اين درحالي است كه شايد دلايل مختلفي براي سرد برخورد كردن وجود داشته باشد. از طرفي اين قدر هم مهم نباشد ولي ساعتها اين مسئله ذهن فرد را درگير خود ميكند. - خطاي هفتم، استدلال احساسي: افرادي كه داراي استدلال احساسي هستند فكر مي كنند كه احساسات منفي ما لزوماً منعكس كننده واقعيتها هستند. اين نوع استدلال احساسي ما را از بسياري واقعيتها دور نگه ميدارد. به طور مثال: «از سوار شدن در هواپيما وحشت دارم، چون پرواز با هواپيما بسيار خطرناك است».«يا احساس گناه ميكنم پس بايد آدم بدي باشم». يا «خشمگين هستم، پس معلوم مي شود با من منصفانه برخورد نشده است.» يا «چون احساس حقارت ميكنم، معنايش اين است كه فرد درجه دومي هستم». يا «احساس نوميدي ميكنم، پس حتماً بايد نوميد باشم» - خطاي هشتم، بايدها: انتظار داريد كه اوضاع آن طور باشد كه شما ميخواهيد و انتظار داريد .هميشه اين انتظار محقق نميشود و يا با درصد كمتري محقق ميشود. به طور مثال نوازنده بسيار خوبي پس از نواختن يك قطعه دشوار پيانو با خود گفت: «نبايد اينهمه اشتباه مي كردم». آنقدر تحت تاثير اين عبارت قرار گرفت كه چند روز متوالي حال و روز بدي داشت. انواع و اقسام كلماتي كه «بايد» را به شكلي تداعي ميكنند (مانند: هرگز، اصلاً، حتماً)، همين روحيه را ايجاد مينمايند. آن دسته از عبارتهاي «بايد» دار كه بر ضد شما به كار برده مي شوند، به احساس تقصير و نوميدي منجر ميگردند. اما همين باورها، اگر متوجه سايرين و يا جهان به طور كلي شود منجر به خشم و دلسردي ميگردد «نبايد اين قدر سمج باشد».خيليها مي خواهند با «بايد»ها و «نبايد»ها به خود انگيزه بدهند. «نبايد آن شيريني را بخورم». اين نوع فكر اغلب بيتاثير است زيرا«بايد»ها توليد تمردد ميكنند و اشخاص تشويق ميشوند كه درست برعكس آن را انجام دهند. - خطاي نهم، برچسب زدن: برچسب زدن شكل حاد تفكر همه يا هيچ چيز است. به جاي اينكه بگوييد «اشتباه كردم». به خود برچسب منفي ميزنيد :«من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» يا «شكست خورده» و غيره ميزنند. برچسب زدن غير منطقي است، زيرا شما با كاري كه ميكنيد، تفاوت داريد. انسان وجود خارجي دارد اما «بازنده» و «احمق» به اين شكل وجود ندارد. اين برچسبها تجربههاي بيفايدهاي هستند كه منجر به خشم، اضطراب، دلسردي و كمي عزتنفس ميشوند. گاه برچسب متوجه ديگران است. وقتي كسي در مخالفت با نظرات شما حرفي ميزند ممكن است او را متكبر بناميد. بعد احساس ميكنيد مشكل به جاي رفتار يا انديشه بر سر «شخصيت» يا «جوهر و ذات» او است. در نتيجه او را به كلي بد قلمداد ميكنيد و در اين شرايط فضاي مناسبي براي ارتباط سازنده ايجاد نميشود. - خطاي دهم، شخصي سازي و سرزنش: در اين خطا، فرد خود را بيجهت مسئول حادثهاي قلمداد ميكند كه به هيچ وجه امكان كنترل آن را نداشته است. وقتي زني از آموزگار پسرش شنيد كه او در مدرسه خوب درس نميخواند با خود گفت «اين نشان ميدهد كه من مادر بدي هستم» و چه بهتر كه اين مادر علل واقعي درس نخواندن فرزندش را ميجست تا او را كمك كند. شخصي سازي منجر به احساس گناه ، خجالت و نا شايسته بودن ميشود . بعضيها هم عكس اين كار را ميكنند و سايرين و يا شرايط را علت مسائل خود تلقي ميكنند و توجه ندارند كه ممكن است خود در ايجاد گرفتاري سهمي داشته باشند «علت زندگي زناشويي بد من اين است كه همسرم منطقي نيست». سرزنش به خاطر ايجاد رنجش اغلب موثر واقع نميشود. پيشنهاد ميكنم براي شناخت بيشتر افكار خود و تمرين بيشتر، كتاب از حال بد به حال خوب نوشته ديويد برنز را تهيه كنيد و در يك برنامه روزانه مطالعه كنيد. 3- آيينه دوستي : مشكل اساسي و محور اكثر پريشانيهايي كه بر زندگي انسان سايه افكنده است تا آنجا كه همه چيز را تيره و تار و سياه ميبيند، نگرش منفي نسبت به «خود» است. به همين منظور برادرانه توصيه ميكنم اين مورد را به دقت بخوانيد و مورد عمل خود قرار دهيد. احساس ميكنم تنهايي و خودتو در بين دوست و فاميل تنها و بيكس ميبيني. بگذار اول يك دوست خوب بهت معرفي كنم؛ تا هم تو و هم اون از تنهايي خارج بشيد و بعد به كمك اين دوست آينده را بهتر بسازيد. باور كن اگر دستت تو دست اين دوست نباشه به هيچ جا نميرسي يعني اگر چه در نظر مردم انسان موفق و پولدرا و معروفي باشيد ولي ته دلت راضي نيست و احساس خوشحالي نداري. خب حالا به نظرت اون كيه؟ تو زندگي به فكر همه هستيد، پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، همكلاسي، استاد، همه و همه. الا اون دوست تنها. از همه توقع محبت و توجه داريد و اگر يك بار، مثلاً روز تولدتان فراموششان شود، دگه زمين و زمان را بهم ميدوزيد. همه را مورد سرزنش و انتقاد خود قرار ميدهيد، ولي از دوستتان هيچ توقع ابراز محبتي نداريد. قدرت همه چيز و همه كس را از نظر ميگذرانيد و دست گدايي جلوي همه دراز ميكنيد ولي از دوست تنهاي خود نميخواهيد و قدرت خارقالعاده او را فراموش كردهايد. بهنظرتان آن كيه كه قدرت دارد، محبت ميكند، تلنگر ميزند و مهمتر از همه تنهاست؟ يك آيينه بياوريد و به آن كسي كه در آيينه ميبينيد، با دقت نگاه كنيد و تو چشماش چيره شويد؛ سعي كنيد نگاهتان را عوض نكنيد و به ابرو، موها، صورت، لب ، دندانها و ... نگاه نكنيد فقط به مردمك چشمتان خيره شويد. آيا آن كس حق محبت ديدن ندارد، الحق و الانصاف در طول شبانه روز چقدر به درد دلش گوش ميكنيد، چقدر از او مشورت ميگيريد. خب حالا كامل متوجه شدي مدتهاست يكي از حلقههاي مفقود زندگي شما خودت بودي. پس پيشنهاد ميكنم از الان بهجاي اينكه از ديگران توقع داشته باشي، دنبال قدرت و عنايت ديگران باشي، محبت را از ديگران گدايي كني. بيا با اوني كه در آيينه است دوست شو و با تمام وجود دوستش داشته باش و بپذير هر آنچه كه هست. اگر تو تنهايي مطمئن باش كه اون تنها تر از تو است. به نظرم همه رو رها كن و به درد دل اون برس. روزي سه مرتبه حتي يك دو دقيقه هم كه شده، جلوي آيينه قرار بگير و به چشمهاي اوني كه در آيينه است، نگاه كن و به او لبخند بزن، ببوسش، لپشو بگير و الكي هم كه شده بگو دوستت دارم و با هر قد، مو، بيني، وزن، شكم، و ... كه هست بپذيرش. بدان اوني كه در آيينه هست خيلي تنها و مظلومه، لطفاً سعي كن اونو از تنهايي در بياوري. اگر كسي از كار خوب شما تشكر نكرد، شما برويد جلوي آيينه و خودتان از خودتان تشكر كنيد. اگر روز تولدتان را فراموش كردند، يك شاخه گل بخريد و به خودتان هديه دهيد. به شما اطمينان ميدهم كه اگر دستت تو دست آيينه دوستي باشه، آن تو را قدرت و عزت ميدهد. 4- مثل زنبور بشويد: ميدانيد فرق زنبور با مگس در چيست؟ مگس اگر در دشت پر از گل پرواز كند، تنها كثيفي اين دشت را پيدا ميكند و روي آن مينشيند ولي زنبور اگر در محل تخليه زباله پرواز كند، تنها گل روييده شده را پيدا و روي آن مينشيند. در دنيايي كه ما قرار داريم هم بدي و پليدي هست و هم خوبي و زيبايي. انسان موفق انساني هست كه به هر دو روي اين عالم توجه بكند و بتواند از بين بديهاي اين دنيا خوبيها رو ببينه و پررنگ كنه. افكار منفي كه شما از آن صحبت كرديد و كمي ذهن شما را آشفته ميكنه؛ نشان ميدهد كه شما روي بدي و پليدي اين عالم را خوب ميبينيد و آنها را در ذهن خود بهتر جاي دادهايد ولي آيا همين اندازه كافيست؟ آيا واقعيت همين است و بس؟ آيا دنيا و اين زندگي روي ديگري ندارد؟ آيا تنها توجه به زشتيها، ظلم به بخوبيها نيست؟ بياييد عينكتان را عوض كنيد تا در كنار بديها، زيباييها را هم ببينيد. مثل زنبور ببينيد. پس از الان شروع كنيد. درسته اول ذهن، خوبيها را نميبيند و سخت متوجه ميشود و غرغر ميكند ولي اگر حوصله كنيد برايتان شيرين ميشود و تبديل به نوعي تفريح براي شما ميشود. بههمين منظور يك كاغذ و قلم برداريد و سعي كنيد نكات مثبت موجود در خود، خانواده، محيط زندگي، و... را پيدا كنيد و بنويسيد. و در طول روز آنها را در ذهن خود مرور كنيد. به جنبههاى مثبت خود فكر كنيد، موفقيت و كاميابىهايى را كه در زندگى تجربه كردهايد در نظر بگيريد و سعى كنيد آنها را در يك برگهاى به صورت فهرست، ليست كنيد و آنها را شكوفا ساخته و رشد بدهيد به جاى اينكه به كمبودها، عيبها و ناكامىهاى خود بينديشيد، به موفقيتها و آن امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند ليوانى است كه بخشى از آن پُر است و بخشى خالى؛ به آن بخش پُر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيمه خالى را نخوريد. فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد، نگران نباشيد. 5- تغذيه و ورزش را دست كم نگيريد: با ورزش و رژيم غذايي مناسب، تنظيمات نامنظم هورمونهاي بدن خود را متعادل كنيد. گاهي افكار منفي و كسالت متأثر از كاركرد نامناسب هورمونها هستند. روزي بيست دقيقه پيادهروي و يا شنا و... كاري ميكنه كه صدتا قرص آرامبخش نميكنه. در طب سنتي براي افراد افسرده توصيه ميشود كه روزي نصف استكان گلاب ميل كنند و مقداري را به لباس و سر و صورت خود بمالند. كه باعث افزايش نشاط روحي ميشود. 6- به دنبال معنا بگرديد: افراد افسرده دنيا را پوچ ميدانند و از اين زندگي يكنواخت خسته شدهاند و كار و تلاش را امري بيفايده تلقي ميكنند. آنها براي امروز خود و فرداي زندگي خود هيچ هدفي ندارند. بههمين منظور براي پيدا كردن معنا در زندگي بايد به سمت مشكلات برويد و از سكون خارج شويد. انسان در سختيهاي زندگي و حتي بيماريها و از دست دادن نعمتها و عزيزان به معناي واقعي زندگي پيميبرد. راه ديگر براي پيدا كردن معنا ، توجه به مرگ و نابودي است. براي همين در يك محيط خلوت دراز بكشيد و تصور كنيد مردهايد و دستتون از اين دنيا كوتاه شده. سعي كنيد اين تصور را دقيق انجام دهيد و در اين حين كه مردهايد فرشتهاي ميآيد و به شما فرصت يك هفتهاي ميدهد كه زنده شويد و اگر كارهاي ناتمامي داريد را انجام دهيد. در اين لحظه چه احساسي داريد؟ آيا دنيا را بهتر نميبينيد؟ آيا نعمت وجود پدر، مادر، همسر و فرزند، خانه و ... را خوب درك نميكنيد؟ پس با فكر نيستس و مرگ از هستي خود به بهترين نحو استفاده كنيد. 7- احساسات خود را بيان كنيد: ابراز احساسات باعث تخليه هيجاني شده و به سلامتي شما كمك ميكند. همچنين ابراز احساسات به نحو صحيح و بدون قضاوت و توهين به ديگران در بسياري از موارد باعث گرم شدن روابط اجتماعي ميگردد. 8- توسل به اهل بیت (ع) : با توسل به اهلبيت(ع) از آنها بخواهيد كه شما را كمك كنند و همواره اميدوار به لطف و رحمت خدا باشيد. و به خداوند توكل داشته باشيد امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند: كسي كه به خدا اعتماد كند ،سرور قلبي برايش حاصل ميشود و كسي كه به خدا توكل كند ،خدا امور او را كفايت ميكند 9- قرآن تلاوت کنید: سعي كنيد تلاوت قرآن را در برنامه روزانه خود قرار دهيد چون «فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور»؛ قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينههاست» 10- ذكر بگوييد: ذكر «لا حول ولا قوه الا بالله» براي برطرف شدن هم وغم توصيه شده و نيز اين دعا نيز خواصي دارد از جمله بر طرف شدن هم وغم «أَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ رَخَاءٍ الشُّكْرُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ أُعْجُوبَةِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لِكُلِّ مُصِيبَةٍ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ وَ لِكُلِّ ضِيقٍ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ قَضَاءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لِكُلِّ عَدُوٍّ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ لِكُلِّ طَاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» 11- فضاي محيط زندگي خود را تغيير دهيد: فضاي محيط زندگي خود را تغيير دهيدو آن را تبديل به محيطي سرزنده و شاداب كنيد. براي اين كار، هم ميتوانيد به مسافرتي تفريحي برويد؛ و هم اينكه محيط تحصيل يا كارتان را عوض كنيد و وارد محيطي شويد كه خاطرات تلخ گذشته كمتر به ياد شما بيايند. و يا با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدين و در عين حال مثبتنگر معاشرت كنيد و از افرادى كه هميشه وقتى با آنها مواجه مى شويد، از زندگى شكايت مى كنند، دورى گزينيد. 12- پرهیز از موسیقی و فیلم غمگین : گوش دادن به موسيقي غمگين و تماشای فیلم های غمگین باعث افزايش افسردگي و ناراحتي بيشتر شما ميگردد، پس از آنها پرهيز نماييد. 13- كتابهاي مناسب مطالعه کنید از جمله: - «افسردگي از ديدگاه اسلام و علم روز، به انضمام تست افسردگي بك»، نوشته علي صالحي خواه، انتشارات حسين فهميده. - «راز شاد زيستن»، نوشته اندرو ميتوس، ترجمه: وحيد افضلى راد، نشر نيريز. - «از حال بد به حال خوب» اثر دكتر برنز ترجمه مهدي قراچه داغي. - «افسردگي، تاثير شناخت در ابتلاء به افسردگي» از دكتر سيد جلال يونسي ،نشر قطره. - «آرامش در زندگي و زندگي در آرامش»، از امان الله خلجيموحد - «آرامش رواني»، اثر محسن طالبنژاد - «آرامش فوري: 100 شيوه آسان و عملي براي آرام كردن جسم و روح»، نوشته پل ويلسون، ترجمه توراندخت(مالكي) - «آموزش آرامش تدريجي»، نوشته برنشتاين-داگلاساي.، بوركووك-توماسدي، ترجمه مختار ملكپور - «بلندترين گام به سوي آرامش»، نوشته امير دانشزاده - «رموز دستيابي به آرامش»، نوشته پاول ويلسون، ترجمه فاطمه كنارسري - «روانشناسي كسب آرامش، چگونه ميتوان اضطراب و دستپاچگي را از خود دور ساخت»، نوشته هربرت بنسون، ترجمه فريد جواهركلام - «روح و آرامش درون»، نوشته جوزف مورفي، ترجمه هوشيار رزمآزما - «غلبه بر فشارهاي رواني: برنامه 15 روزه دستيابي به آرامش»، نوشته جكي شوارتس، ترجمه داوود نبيپور - «رمز پيروزى مردان بزرگ»، نوشته استاد جعفر سبحانى. 14- مصرف دارو : اگر رعايت موارد فوق در بهبودي شما كارساز نبود سعي كنيد به روانپزشك مراجعه كنيد تا با دراوهاي مناسب، سيستم عصبيتان تنظيم شوند. *** قرآن و درمان افسردگي قرآن كريم به عنوان تنها منبع وحياني مورد اعتماد، با نگاهي جامع به انسان، و نيازهاي او و ظرفيت وجوديش، دستورالعملهايي را براي سالم ماندن از حملههاي عصبي، افسردگي و هر بيماري ديگر صادر كرده است. قرآن كريم با علم به اين كه انسان موجودي است كه از دو عنصر روح و جسم تشكيل شده است پيش بيني بروز اين مشكلات را كرده و به بيان راه حلهايي اساسي اقدام كرده است. با توجه به عوامل ذكر شده براي جلوگيري از ايجاد افسردگي، قرآن كريم چنين ميفرمايد: «مومنان كساني هستند كه هر گاه مصيبتي به آنان برسد متوجه خداوند شده و ميگويند: «انا لله و انا اليه راجعون»در حقيقت ما از خداييم و در واقع ما فقط به سوي او باز ميگرديم.» قرآن كريم با بيان و القاء اين دستورالعمل، انسان مصيبت زده را از افتادن به ورطهي اضطراب و افسردگي نجات ميدهد و در صورت بروز اضطراب با بيان «الا بذكر الله تطمئن القلوب»، او را به آرامش و دور شدن از اضطراب دعوت ميكند. چرا كه شخصي كه معتقد به نيرويي فراتر از ماده باشد هيچ گاه از دست دادن چيزي از امور دنيوي او را افسرده و غمگين نميكند. همان طور كه گذشت، طبق بيان ديدگاههاي شناختي نيز، سه نگرش منفي وجود دارد كه باعث بروز افسردگي در انسان ميگردد. ولي خداوند در مقابله با اين عوامل ميفرمايد: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» لذا شخصي كه خود را عزيز بداند و به اين نسخهي شفا بخش توجه كند دچار احساس حقارت نميگردد. در جاي ديگر از احساس بدبيني نهي كرده و آن را گناهي بزرگ شمرده و ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» اي مردم! در واقع ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را نژادها و قبيلههايي قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ آري كسي كه به آيات الهي مومن است تلاش ميكند نسبت به ديگران بدگماني نداشته باشد يا بد گماني خود را كنترل كند و كسي كه چنين باشد از افسردگي و افسرده شدن نجات يافته است. در رابطه با عامل ديگر ايجاد افسردگي كه احساس نوميدي در انسان بود: قرآن كريم به شدت نهي كرده و طبق روايات، نااميد شدن از رحمت خدا از گناهان كبيره دانسته شده است و قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: «وَ لاَ تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» و از رحمت خدا نااميد نشويد؛ كه جز گروه كافران، (كسي) از رحمت خدا نااميد نميشود.» و در جاي ديگر ميفرمايد: «قُلْ يا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» بگو: «اي بندگان من كه در مورد خودتان زياده روي كردهايد، از رحمت خدا نااميد نشويد، كه خدا تمام آثار (گناهان) را مي آمرزد؛ كه تنها او بسيار آمرزنده مهرورز است. از جمله عوامل ديگر افسردگي، تجربهي مستمر ناراحتي بود، قرآن كريم راه نفوذ برخي ناراحتيها را كه ممكن است عواملي مانند: نوع نگاه شخص به وقايع اطراف باشد مسدود كرده است و ميفرمايد: «عَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» و آن براي شما خوب است؛ و چه بسا چيزي را دوست ميداريد و آن براي شما بد است. و خدا ميداند، و شما نميدانيد. در زندگي روزمره، حوادثي اتفاق ميافتد كه ممكن است باعث ناراحتي انسان شود. خداوند ميفرمايد: در رابطه با اين امور ناراحتي به خود راه ندهيد چه بسا همين امر كه به ظاهر موجب ناراحتي شما شده است، مصلحت شما در آن باشد. از آن جا كه اين بيان عام ميباشد، لذا فرد مومن نسبت به هر امر به ظاهر ناراحت كننده با ديدهي مثبت نگريسته و از گرفتار شدن در كمند غمگيني شديد رهايي مييابد. عوامل جامعه شناختي مطرح شده نيز، از نگاه قرآن مخفي نمانده و با بياناتي شيوا انسان را از وارد شدن به آن محدوده باز داشته است و ميفرمايد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» خداوند در اين آيه عوامل امتحان بشر را باز ميشمارد. عواملي كه در صورت عدم ايمان شخص، باعث تنش در زندگي او شده و فرد را به كام افسردگي فرو ميبرد، اما خداوند با تذكر به اين نكته كه اين موارد براي امتحان و آشكار شدن افراد صابر ميباشد، جامعهي اسلامي را از ورود به اضطراب و افسردگي نجات ميدهد. از عوامل ديگر جامعهشناختي در بروز افسردگي بحث تجرد و خانوادههاي از هم گسسته است. موضوعي كه در اسلام عزيز مورد غفلت واقع نشده و با اهتمام هر چه بيشتر به آن پرداخته شده است. قرآن كريم علاوه بر آن كه به امر ازدواج ترغيب و تشويق ميكند آن را عامل ثبات رواني و دور شدن از اضطراب ميداند و ميفرمايد: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» و از نشانههاي او اين است كه همسراني از (جنس) خودتان براي شما آفريد، تا بدانها آرامش يابيد، و در بين شما دوستي و رحمت قرارداد؛ قطعاً در آن نشانههايي است براي گروهي كه تفكّر ميكنند. در اين آيهي شريفه آفرينش موجودي از جنس بشر كه به عنوان همسر معرفي شده را مايهي سكون و آرامش دانسته و با اين فرايند، جامعهي اسلامي را كه به اين آيه عمل كنند از ورود به وادي اضطراب و تشنج رواني دور نگه ميدارد. اسلام از رهبانيت و انزوا طلبي و فرار از ازدواج نهي كرده و در مقابل، ازدواج را دريچهاي براي ورود به وادي آرامش و سلامت رواني معرفي كرده است. و از طرفي در اسلام، طلاق تا زماني كه مجبور به انجام آن نشويم ـ امري ناپسند معرفي شده است. گرچه آموزههاي قرآني، طلاق را در صورت ضرورت وسيلهاي براي رهايي و فرار از فشارهاي رواني ناشي از اختلافات خانواده ميداند ولي براي آن شرايطي را توصيه ميكند كه در آن صورت فشار رواني حاصل از اين جدايي را به حداقل ميرساند: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ» و هنگامي كه زنان را طلاق داديد، و به (روزهاي پاياني) سرآمدِ (عدّه)شان رسيدند، پس بطور پسنديده نگاهشان داريد، يا بطور پسنديده آزادشان سازيد؛ و بخاطر زيان رساندن نگاهشان نداريد، موضوع اين آيه طلاق و جدايي همسران است. ولي با ظرافتي كه مخصوص قرآن است ميفرمايد: در اين هنگام كه عدهي زن در حال تمام شدن است، يا به بهترين وجه رجوع كرده، و زندگي را ادامه دهيد، و يا با بهترين وجه كه هيچ گونه آشفتگي روحي را به همراه نياورد جدا شويد. پيشنهاد رجوع مجدد به زوج، از طرف خداوند نشان از اهميت پيوند و استمرار زندگي در اجتماع دارد و تاكيد به جدايي همراه با زيبايي و خوبي كه هم شرع و هم عرف و عقل آن را تاييد كند نشان از احتمال بروز حملههاي رواني در اين حالت دارد، كه با اين گونه برخورد زوج، اين حملهها به حداقل ميرسد. در آيهي بعد، از اين كه، از ازدواج مجدد همسر جلوگيري شود ـ كه در گذشته رسم بود ـ نهي شده و ازدواج همراه با نيكي را مورد تاكيد قرار ميدهد. كه خود دليل ديگري بر اهميت دادن قرآن به ازدواج و اكراه از تجرد است. به طور خلاصه نظر قرآن در اين باره چنين است: 1. سفارش به ازدواج. 2. نكوهش طلاق، هر چند آن را دريچه خروج از بن بستهاي تفاهم ميداند. 3. توصيه به تحكيم روابط عاطفي خانوادگي از ديگر آموزههاي قرآن است. چنانچه گذشت، اسلام نه تنها از رهبانيت و انزواطلبي نهي كرده بلكه قرآن كريم به رجوع به جمع و همكاري جمعي سفارش ميكند و ميفرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا» و همگي به ريسمان خدا، تمسّك جوييد، و پراكنده نشويد؛ و در آيهي ديگر ميفرمايد: «تَعَاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَالتَّقْوَي» و بر(اي) نيكوكاري و (خود نگهداري و) پارسايي با يكديگر همكاري كنيد؛ با اين راهكار افسردگي در جامعهي اسلامي به حداقل ميرسد. فرموده ايد:« آيات و روايات و احاديثي كه در زمينه افسردگي وجود دارد چيست ؟» در اين باره بايد عرض نمايم كه شايد بتوان فرقهايي بين افسردگي اي كه در قرآن و روايات مطرح است و افسردگي اي كه در روانشناسي مطرح است قائل شد اما دين بطور كلي ترجيح دنيا بر آخرت را عامل افسردگي مي داند البته اين يك عنوان كلي است كه عناوين زير هركدام به نوعي زير چتر آن قرار مي گيرند ارتكاب گناهان، و تا حدي مكروهات، ابتلاء به رذائل اخلاقي مانند نفاق، شرك، حسد، تكبر، ظلم، رياء، قهقهه، غفلت، و....،. در مورد راهكارهاي دين براي رهايي از افسردگي نيز بايد عرض كنم كه قدم اول بيداري است يعني متوجه شويم كه پشت سر جهان ماده دنيايي بسيار وسيع تر پيش روي ما قرار دارد و ما در اين جهان بسان مسافري بيش نيستيم كه بايد بعد از مدت محدودي رخت از اين جهان بر بنديم و لذا بايد در اين جهان بدنبال جمع كردن توشه براي آخرت باشيم و بس حال كه اين نكته معلوم گشت شخص ابتدا شروع به انجام واجبات و ترك معاصي مي كند و رذائل اخلاقي را با مجاهدت از دل مي زدايد تا لايق جانان شود و شخصي كه در چنين مسيري گام بر مي دارد هرگز در مخيله و شناخت او افكار و خطوراتي كه موجب افسردگي مي شوند راه پيدا نمي كند و اگر از قبل بوده زدوده مي شود. *** افسردگي در آيينه روايات عواملي كه در پيدايش و يا تشديد افسردگي نقش دارند فراوانند. در احاديث اهل بيت(ع) ـ كه خود مفسر واقعي قرآن ميباشند ـ عوامل شناختي، عاطفي و رفتاري متعددي براي اين موضوع شمرده شده است كه در اينجا به بخشي از اين روايات اشاره ميشود: الف. وابستگي: وابستگي از جمله عواملي است كه در روايات متعدد از آن به عنوان عامل افسردگي نام برده شده است. از آن جا كه انسان نميتواند در زندگي به تمام تمايلات و خواستهاي خود برسد اين ناكامي باعث ميشود فرد دچار غمگيني شديد و افسردگي شود. از رسول اكرم(ص) حكايت شده: «انا زعيم بثلاث عن اكب علي الدنيا بفقر لاغناء له و بشغل لافراغ له و بهمّ حزنٍ لا انقطاع له» «كسي كه علاقه و وابستگي زياد به دنيا داشته باشد به طور قطع سه چيز را در پي دارد: نيازمندي، كه هيچ گاه به بينيازي نميانجامد؛ گرفتاري، كه هرگز از آن خلاصي نيست؛ و افسردگي و غمگيني، كه جزو وجودش ميشود و از او جدا نميگردد. ب. دوري از معنويت: از جمله عوامل افسردگي كه در روايات اسلامي به آن اشاره شده است عامل دوري از معنويت و پيروي از هواهاي نفساني، شهوتراني و اموري از اين قبيل ميباشد. از حضرت علي(ع) نقل شده: «من غضب علي من لايقدر ان يضره طال حزنه و عذب نفسه»؛ «هر كه به ناحق بر كسي خشم گيرد كه توان آسيب رساندن به وي را ندارد، اندوهش دراز گردد و خود را عذاب دهد.» اين عامل از آن رهگذر منجر به افسردگي ميشود چه بسا اين كار كه بدون در نظر گرفتن فرامين دين و نداي عقل انجام گرفته در نهايت به خاطر احساس گناه و دوري از پروردگار به سرزنش عقل و وجدان منجر ميشود و احساس بيارزشي و نواميدي او را به افسردگي ميكشاند. ج. منفي نگري: در روايات منفينگري در محورهايي مانند: ترديد نسبت به الطاف خداوند، نارضايتي از خداوند و ناخشنودي از زندگي، نپذيرفتن واقعيت و خيال پردازي، برآورده نشدن انتظارات و نگرش منفي نسبت به اطرافيان و اموري اين چنين تجلي پيدا كرده. كه اين نيز عاملي براي پيدايش افسردگي معرفي شده است. از امام صادق(ع) حكايت شده كه ميفرمايد: «ان الله ـ بعدله و حكمته و علمه ـ جعل الرَوح و الفرح في اليقين و الرضا عن الله و جهل الهمّ والحزن في الشك والسخط»؛ «خداوند براساس عدالت و حكمت و علم خود، آرامش و شادابي را در معرفت يقيني و رضايت (از آنچه به او و به ديگر بندگان عطا كرده) قرارداده است و اندوهگيني و افسردگي را در شك و ترديد و عدم رضايت قرار داده است.» د. ضعف انگيزه و اراده: در روايات اسلامي ضعف انگيزه و اراده در موضوعاتي مانند كوتاهي در انجام فعاليت و عدم دستيابي به موفقيتها تجلي كرده است و به عنوان عاملي براي افسردگي معرفي شده است. از اين روي از حضرت علي(ع) حكايت شده كه ميفرمايد: «من قصر في العمل ابتلي بالهمّ»؛ «هر كس در انجام تكاليف و فعاليتهاي خود كوتاهي كند به اندوهگين و افسردگي مبتلا ميشود. ه. آرزوهاي دور و دراز (طول امل): در منابع اسلامي آرزوهاي طولاني داشتن و در قبال آنها خيال پردازي كردن را مايهي افسردگي ميداند و از اميرالمومنين حكايت شده «اياك و الاغترار بالامل... فعظم الحزن و زاد الشغل و اشتدت التعب ... و زدتَ به في الهم و الحزن» «از اينكه آرزوهاي دور و دراز داشته باشي و فريب آنها را بخوري برحذر باش! كه تو را ناراحت و اندوهناك ميسازد و به تدريج اندوهگينيات بزرگ ميشود و فكر تو را مشغول ميسازد و ناراحتيات را افزايش ميدهد.» و. تلاوت قرآن: تلاوت قرآن مايه آرامش و زنده شدن روح و جان انسان ميشود. اميرمؤمنان علي (ع) مىفرمايند : « و تعلّموا القرآن فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص »؛ «قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينه هاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصه هاست» ز. حسن ظن: در اين خصوص توجه شما را به سخني زيبا و پر مغز از اميرمومنان جلب ميكنم كه فرمود: «حُسنُ الظَّّنِّ يُخَفِّفُ الهَمَّ وَ يُنجي مِن تَقَلُّدِ الاثمِ»؛ «خوش بيني، اندوه را ميكاهد و از سقوط انسان در دامن گناه جلوگيري ميكند». ح. توكل به خداوند: امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند: «كسي كه به خدا اعتماد كند، سرور قلبي برايش حاصل ميشود و كسي كه به خدا توكل كند ،خدا امور او را كفايت ميكند». بررسيهاي تجربي در «رابطهي بين اعتقادات مذهبي و افسردگي»: در اينجا مواردي از بررسيهاي صورت گرفته در مورد «رابطهي ميان افسردگي و امور مذهبي» را براي عينيت بخشي به موارد بيان شده ذكر ميكنيم: طبق آمار و دادههاي تجربي ميان ميزان افسردگي و عقايد مذهبي همبستگي منفي وجود دارد. نتايج يك مطالعه با نمونه برداري تصادفي در گروههاي مشابه نشان داد كه همبستگي مثبتي بين خواندن نماز و بهبودي افسردگي و اضطراب و افزايش اعتماد به نفس وجود دارد. در اين زمينه «ازالي»، «هاسانچ»، «آمينا» و «سابرامانيام» در مطالعهي ميان 130 بيمار مبتلا به اضطراب، و 100 بيمار مبتلا به افسردگي، در دو گروه متمايز با شرايط فرهنگي مذهبي قوي و ضعيف به اين نتيجه رسيدند كه: «گروه داراي اعتقادات مذهبي، بعد از شش ماه روان درماني، بهبود بيشتري يافتند.» آزمايش در مورد اين «ارتباط» به صورت مكرر صورت گرفته كه بخشي از آنها در كتاب اسلام و بهداشت روان آمده است.