سؤال :
دخترى هستم 24 ساله، چند وقت پيش با پسرى آشنا شدم. او اهل دزفول است؛ در رشته حسابدارى به تحصيل اشتغال دارد. او كه سه سال از من كوچكتر است، پسرى مؤمن و فهميده مىنمايد و درباره آيندهاش افكار خوبى دارد. او از من مىخواهد مدتى كه اينجا هستم، با او دوست باشم. از تجربههاى زندگىام برايش بگويم. به يكديگر در مشكلات كمك كنيم و بعد از تمام شدن درس از همديگر جدا شويم؛ او خيلى به من محبت مىكند و احساس مىكنم به من علاقه دارد. به قول خودش، مىگويد: چيزى را آسان به دست نياوردم كه آسان از دست دهم. من اين جور روابط را كه پايانش جدايى است، دوست ندارم؛ امّا وقتى با او هستم، احساس خوشبختى مىكنم. البتّه ته دلم ناراضىام. احساس شرم و گناه و عذاب وجدان دارم. از حركات و حرفهايش مىفهمم كه بىرحم نيست و ديگران را نمىرنجاند؛ امّا چرا چنين مىكند، نمىدانم. او حتّى براى ديدن من مرا صيغه كرده تا روابط ما سالم باشد. او مىگويد: وقتى با تو هستم، كمتر گناه مىكنم. تو باعث مىشوى ثواب كنم و بيشتر به خدا نزديك شوم. گاه فكر مىكنم شايد مىخواهد با اين حرفها مرا امتحان كند. اگر عاقبت اين جور روابط ازدواج باشد، حاضرم پايش بايستم تا درسش تمام شود و از حريم خودم هم تجاوز نمىكنم. هميشه از خدا مىخواستم زودتر ازدواج كنم تا در اين جامعه آلوده نشوم. حال خداوند كسى را سر راهم قرار داده كه من واقعاً او را مرد زندگى مىبينم. آدمها وقتى ازدواج مىكنند، نصف دينشان كامل مىشود و ديگر به خود اجازه هر كارى نمىدهند. خواهش مىكنم راهنمايىام كنيد. نمىدانم چه كنم.
جواب :
درباره آشنايى و ارتباطتان با آن دانشجو بهتر است، پاسخ را با طرح چند پرسش آغاز كنيم: 1. تا چه اندازه او را مىشناسيد؟ 2. آيا تا كنون دربارهاش تحقيق كردهايد؟ 3. آيا تحقيقتان كامل و همه جانبه بوده است؟ 4. آيا از خانواده، فاميل و دوستانش اطلاع كافى داريد؟ 5. آيا پيمان دوستى موقت - آن هم با جنس مخالف - درست است؟ 6. انگيزه واقعى وى از اين ارتباط چيست؟ 7. آيا فكر نمىكنيد جز آنچه مىگويد (استفاده از تجارب شما، حلّ مشكلات، دورى از گناه و...) انگيزهاى ديگر در سر دارد؟ 8. تجارب زندگى شما چقدر بيشتر است كه مىخواهد از آن استفاده كند؟ 9. او چگونه از كثرت تجربه شما اطلاع پيدا كرده است؟ 10. چه مشكلات يا تجربههاى مشتركى بين شما و او هست؟ با توجّه به آنكه شما فرهنگهاى مختلف و رشتههاى تحصيلى متفاوت داريد و مهمتر از همه از دو جنس مخالفيد، چه چيز وجود دارد كه بايد در اينگونه ارتباطها درباره آن به گفت و گو بپردازيد؟ با اندكى تأمل در پرسشهاى فوق، در مىيابيد چه تصميمى بايد گرفت و چه بايد كرد. توصيه ما نيز همان توصيه ته دل شما است. هشدارى كه از اعماق قلبتان برخاسته، نشان دهنده نارضايتى درونى شما است. احساس شرمى كه به شما دست داده است و احساس گناه و عذاب وجدانى كه گزارش كردهايد، نشان دهنده وجدان بيدار، فطرت پاك و عقل سليم شما است؛ وجدانى كه نورش وجودتان را روشن ساخته و نادرستى اين روابط را به شما نمايانده است. اينكه گفتهايد: «زمانى كه با او هستم، احساس خوشبختى مىكنم»، احساسى كاذب است. توهمى بيش نيست و در واقعيات ريشه ندارد. اين احساس، ناشى از عواطف زودگذر است و هرگز پايدار نمىماند. بنابراين، به آن اعتماد نكنيد كه جز افسوس و پشيمانى چيزى به ارمغان نمىآورد. اگر نگوييم تمام اين ارتباطها، دست كم بيشتر آنها در احساسات و غرايز جنسى و شهوانى، ريشه دارد و گرفتارانش تحت پوششهاى فريبندهاى - نظير «آشنايى قبل از ازدواج»، «استفاده از تجربههاى يكديگر»، «استمداد در جهت حلّ مشكلات»، «حفظ خود از گناه» و... - هواى اغراض ناپسند و كام جويىهاى باطل در سر مىپرورانند. بىترديد اين ارتباطها از قصد ازدواج تهى است و جز هوس رانى، سوء استفاده و به انحراف كشاندن ديگران، رهاوردى ندارد؛ زيرا اگر قصد ازدواج در ميان باشد، به طور رسمى و از طريق خانوادهها تحقّق مىيابد. افزون بر اين، در مورد شما تناسب سنى وجود ندارد و خود وى نيز به عدم قصد ازدواج تصريح كرده است. چه بسيار دخترانى كه فريب اين قبيل آشنايىها و ارتباطهاى نادرست را خورده و جز تباهى چيزى به دست نياوردهاند. اين روابط، پس از زمانى كوتاه به آنجا مىانجامد كه: ديدى كه يار عهد و وفا در نظر نداشت ديدى كه آه در دلِ سنگش اثر نداشت در راه دوستى چو نكو آزمودمشديدم به جز فريب، متاعى دگر نداشت چگونه چنين فردى كه خود را مؤمن و فهميده مىنماياند، يا در نظر شما اينگونه است - بدون اجازه گرفتن - تحت پوشش فريبنده «حفظ سلامت روابط» صيغه موقّت جارى كرده است؟! آيا او نمىداند، بدون اجازه، صيغه موقت خواندن صحيح نيست؟ بنابراين، به نظر مىرسد، نمىتوان به گفتههاى وى اعتماد كرد. حتّى اگر واقعاً اين فرد در گفتارش صداقت داشته و كاملاً قابل اعتماد باشد - كه احتمالى بسيار ضعيف است - اينگونه روابط عرفاً، عقلاً و شرعاً جايز نيست؛ زيرا غريزه جنسى، بسيار نيرومند است و كمتر كسى مىتواند از آن نجات يابد. حتّى يوسف پيامبر مىفرمايد: «إِنَّ النَّفسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّى»؛ يوسف (12)، آيه 53.؛ «اگر لطف و كمك خداوند متعال نباشد، نفس سركش، انسان را به پليدى و انحراف فرا مىخواند و به دام مىافكند». بنابراين، اگر در آغاز نيز قصد سوء و خلاف و لغزشى در ميان نباشد، در ادامه راه، به آن مسير مىانجامد و انسان در گرداب انحراف گرفتار مىشود. اين گفت و گوها و روابط طولانى - كه با پوششهاى مختلف انجام مىگيرد - تحريك نفس و سقوط در پرتگاه انحراف را به ارمغان مىآورد و بايد از آن جلوگيرى كرد. علاوه بر اين - چنان كه خودتان نگاشتهايد - مىخواهيد اين روابط فقط در دوران تحصيل باشد. پس از چندى اين دوران پايان مىيابد و شما با فردى ديگر ازدواج مىكنيد. در آن موقعيت، ارتباط امروزين از صفحه انديشهتان پاك نمىشود. چه بسا اين تجربه را با روابط خود و همسرتان، مقايسه مىكنيد؛ از آرامشى كه بايد در پرتو زندگى مشترك به دست آوريد، محروم مىشويد و در اندوه و پشيمانى و احساس افسردگى فرو مىرويد! شايد بر اين اساس اسلام، دختران و پسران را از ازدواج با كسانى كه مخفيانه با ديگران ارتباط داشتهاند، باز مىدارد. بنابراين، توصيه مىشود. هرچه سريعتر به اينگونه روابط و گفت و گوها پايان دهيد تا هم در دوران تحصيل، از آرامش كافى - كه شرط موفقيت و پيشرفت است - برخوردار شويد و هم در زندگى مشترك با همسر آيندهتان از آرامش روانى بهرهمند گرديد و در گرداب پيشيمانى و افسوس فرو نيفتيد. بنابراين، قطع اينگونه روابط، به صلاح حال و آينده شما است و آرامش در تحصيل و زندگى مشترك، آيندهتان را تضمين مىكند. محمد رضا احمدی