سؤال :
شما در مجموعه ی مدیریت روابط در خانواده برای بیان تاثیر نگرش در عملکرد افراد فقر را مثال آوردید که عموم مردم فقر را نکبت و رنج می دانند و یک انسان عالی (پیامبراکرم ص) آن را فخر قلمداد می کنند، نگرش عموم و پیامبر به این موضوع ناشی از زمینه هایی است و حسن نگرش به آن لوازم خاصی را می طلبد. جهت بازخوانی، مطالبی از کتاب الحیاة ترجمه احمد آرام ؛ ج4 ؛ ص 603 تقدیم می گردد. از پیامبر اکرم «ص»، این سخن روایت شده است:«الفقر فخری و به أفتخر «بحار» 72/ 30. فقر مایه فخر من است و به آن افتخار مىکنم». و این حدیث دارای ابعاد پرورشى و آموزشى است، از جمله: 1- مبارزه بر ضدّ افادهدارى اشرافى و تکاثرى و فخرفروشیهاى ناچیزى که مایه افتخارات موهوم خودخواهان تنعّم پرست و شادخوار است 2- عیب ناک شمردن ارزشهاى اشرافى و مقیاسهاى استکبارى که بر جامعه جاهلى آن عصر حکومت داشت، پیامبران و مؤمنان به ایشان، در زمان خود، هدف تیرهاى ریشخند و استهزایى بودند که به دست مردم اشرافى و شادخوار و مستکبران مالى به سوى آنان پرتاب مىشد در چنین محیطى، پیامبر اکرم «ص» بر آن شد تا ابرهاى جاهلیّت را از این جو ابرناک آلوده بزداید؛ به همین جهت- چنان که در حدیث آمده است- سخن بس بزرگ خویش را به گوش همگان رسانید: «الفقر فخری و به أفتخر» ، تا بدین گونه هیچ مجالى براى آن خودپسندى و غرور و تکبّر شوم باقى نماند، و ارزشهاى حاکم بر سرزمینها و اجتماعات به ارزشهاى دیگرى- به سود محرومان و بینوایان و مستضعفان- تحوّل پیدا کند. و آنچه لازم است نظرها به آن جلب شود، این است که (ظاهرا) آن فقرى که حدیث نبوى از آن سخن مىگوید، «فقر اختیارى» است که بعضى از مؤمنان ممتاز، براى خود و روش سلوکى خود در زندگى (با رعایت موازین شرعى) برمىگزینند. و چنین فقرى مایه علوّ روح مىشود؛ این است، نه آن فقر اجبارى و تحمیلى که سیاست مالى غیر عادلانه (یا ناتوان)، و ظلم اقتصادى و ادارى و مالپرستى تکاثرى و زندگى اترافى و اسرافى بر گروههایى از اجتماع تحمیل کند، و آنها را از سطح طبیعى زندگى پایین آورد، و به بدبختى و عقب ماندگى و محرومیّت از خیرات زندگى و سلامتى بدن و پرورش روح و استوارى در اعتقاد و عمل کردن به احکام دین محکوم سازد؛ و نه فقرى که پیامبر اکرم «ص»، آن را سبب گمراهى مردم و خارج شدن از دین شمرده است («اصول کافى» 1/ 406.)؛ و نه فقرى که امام على بن ابى طالب «ع»، در بسیارى از سخنان خود به نکوهش آن پرداخته است («نهج البلاغه»/ 1089 ) و نه فقرى که پیامبر اکرم «ص» و امام صادق «ع»، آن را مایه نزدیک شدن به کفر شمردهاند (کاد الفقر أن یکون کفرا) («امالى» شیخ صدوق/ 262)؛ و نه فقرى که ائمّه طاهرین «ع» در دعاهاى خود، از آن به خدا پناه بردهاند (دعاى 30، از «صحیفه سجّادیّه»)، و از پیامبر اکرم «ص» این دعا نقل شده است:«أعوذ بک من الفقر («بحار» 72/ 32.) (خداوندا!) به تو پناه مىبرم از فقر». پس با نگرشى ژرف در معنى و منظور حدیث، آشکار مىشود که این کلام با هدف براندازى آن مفاخرات بىپایه و ارزشهاى ناچیز، از مقام اقدس نبوى صادر شده است نه براى تثبیت و ترویج فقر و پسندیدن آن براى مردم. بعضى از علما براى این حدیث معانى دیگرى قائلند: چنان که گفتهاند، منظور از «فقر»، در امثال این حدیث، «فقر نورى» است نه «فقر مادّى»، و فقر نورى به معنى فقر ذاتى و امکانى است، یعنى نیاز روح در بقاى خود (و استدامه فیض) به خداى متعال، نه فقر معیشتى، یعنى نیاز بدن در خوراک و وسایل زندگى به مردمان. که درآن صورت هیچ ارتباطى به فقر اصطلاحى و تهیدستى ندارد. و گاه لفظ حدیث در برخى از روایات به صورت دیگرى آمده است. علّامه مجلسى در این باره مىگوید: «در خبر است که پیامبر «ص» از فقر به خدا پناه برده است، همچنین نقل شده که فرموده است:«الفقر فخری و به أفتخر على سائر الأنبیاء» . این دو سخن را این گونه جمع کردهاند: فقرى که از آن به خدا پناه برده است، فقر و نیازمندى به مردم است که نداشتن به اندازه کفاف است؛ و فقرى که به آن افتخار کرده است، فقر و نیازمندى به درگاه خداوند متعال است. و همین سبب فخر کردن ایشان بر پیامبران بوده است، با اینکه آنان نیز در این امر با آن حضرت شریکند، لیکن چون مقام توحید ایشان و پیوستگیشان به حضرت الوهیّت و انقطاع کامل ایشان از همه مخلوقات و توجّه کامل به خداوند، به درجهاى بوده است که هیچ کس چنان درجهاى نداشته است، پس این فقر و نیازمندى به خداوند (و در نتیجه، مرتبه فیضگیرى آن حضرت از مبدأ فیض ازلى)، از پیامبران بزرگوار دیگر، کاملتر و تمامتر بوده است». («بحار» 72/ 32.)
جواب :
بسم الله الرحمن الرحیم آری عزیزم ! من هم همین را گفتم برای همین گفته ام که آدمی با فقر چه می کند نه اینکه فقر با آدمی چه می کند . یعنی فقری که با آمدنش می تواند انسان را تا کفر پیش ببرد و می برد ، در آنی که عالی و رشد یافته است می تواند از دل چنین فقری دریایی از غنا بیرون بکشد و همین است که زندگی علی و رسول برابری می کند با فقیرانی که هم دوره آنها بوده اند ( نگاهی به سیره و امکانات آن گهرهای هستی بکن ) و باز همین هاهستند که فقر را می برند و مامور به قسط اند و کمتر چیزی در پیشگاه خدا برابری می کند با تلاش برای قسط و علی امام عدل است و شهید آن .